ترجمه بررسی یک کتاب : قرضاوی و بن بیه ... در خدمت قطر و امارات.

ترجمه بررسی یک کتاب : قرضاوی و بن بیه ... در خدمت قطر و امارات.

زیاد منی؛ شنبه ۲۴ نیسان ۲۰۲۱م، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰

منتشر شده در روزنامه «الاخبار».

پیش از ورود به محتوای بحث،«گریمن در خلیج فارس: یوسف القرضاوی و عبدالله بن بیه، و رقابت میان قطر و امارات بر سر بهار عربی و خلیج فارس»،(راتلیج ۲۰۲۱)؛ تمایل دارم تا برخی از اصطلاحات و تعریف های مرتبط را که به نظرم نویسنده "دیوید وارن" همکار پست دکترای دپارتمان مطالعات یهودیت و اسلام و خاورمیانه در دانشگاه واشنگتن در سنت لویس آمریکاست را یاد آور شوم.

در هر نوشته علمی و دانشگاهی باید معیارهای علمی حتی در کاربرد اصطلاحات و تعریف ها، لحاظ گردد. زمانی که نویسنده درباره "خلیج" سخن می گوید، از چنین استاد دانشگاهی انتظار می رود که نام کامل آن را که همان "خلیج فارس" است را بیاورد. قدمت این نام، به دوران یونان باستان به قبل از دو هزار و پانصد سال پیش باز می گردد، در دورانی که امپراطوری ایران، بزرگ ترین  قدرت منطقه بود. برخی دانشگاهیان غربی نام "خلیج عربی/فارسی" را به عنوان یک راه حل میانه برای جلب رضایت دو طرف بکار می برند. اما مسئله علمی، تسلیم راه حل های سیاسی نمی شود. البته باید بدانیم که یونانی ها نام خلیج عربی را بر بخش شمالی دریای احمر نهاده بودند.

شاید نویسنده آمریکایی از بکارگیری نام درست خلیج، به دلیل اعمال هرگونه مجازات از سوی مقامات خلیج بر علیه وی، هراس دارد. و همین امر ممکن است مانع ادامه کار پژوهشی او گردد.و این مسئله ای که برخی از مخاطبان کتاب، آن را درک خواهند کرد، اما آن چه را که درک نمی کنند، بردن نام "بهار عربی" است، توصیفی که از سوی واشنگتن نهاده شده است.می توانست به طور مثال، از یک اصطلاح بی طرفانه دیگری مانند "انتفاضه عربی" استفاده کند. همچنین شاهد آن هستیم که نویسنده از سرنگونی معمر القذافی که سخن می گوید، گویی به تنهایی سرنگون شده و در نتیجه حمله ناتو و بنا بر درخواست واشنگتن نبوده است. حمله ای که شیوخ قطر و امارات در آن مشارکت داشته و سارکوزی رئیس جمهور فرانسه مسئول مستقیم کشتن او را همان گونه که به یاد می آوریم و به روش قرون وسطایی بر عهده داشته است. تردیدی نیست که خارج شدن برخی اسناد کشورهای غربی از حالت طبقه بندی شده، باعث آشکار شدن جزئیات حقایق امور خواهد شد.اما برخی حقایق مهم را نویسنده در مورد شیوخ خلیج فارس مورد تغافل قرار داده است. درست نیست که با مخاطبان با کنایه سخن گفت و به آنها گفت که هدف در این جا، رژیم های سیاسی به مفهوم کامل این واژه است. این شیوخ، همچنان با همان ذهنیت عشائری خود در اداره مجموعه ای از عشائر، عمل می کنند. اضافه بر این که، ما از رژیم های مستقل سخن نمی گوئیم، بلکه از مستعمره های مخفی وابسته به امپراطوی انگلیس سخن می گوئیم. (informal empire) این اصطلاح در پژوهش های علمی مورد استفاده قرار می گیرد،(به بحث ما در دو شماره ۴۱۲۷-۴۱۲۸ با عنوان "زوایای مخفی از تأسیس امارات ۱و ۲" در تاریخ ۱۹ و ۲۰ آگوست ۲۰۲۰م مراجعه کنید). بنابراین شیوخ خلیج، رژیم های مستقلی نبوده، بلکه مستعمره هایی وابسته به سروران خود آمریکا و انگلیس هستند. و در ادبیات جهانی مرتبط با این مسئله، امری بدیهی به شمار می رود. این امور، حقایقی هستند که لازم بود برای روشن نمودن وضعیت نویسنده و ذات او، گفته شوند تا گرایش فکری مؤلف را رسوا کند. حال به سراغ نویسنده ای می رویم که درباره جزئیات روابط مصری، یوسف القرضاوی، مفتی فتنه ها و کشتار دسته جمعی با خاندان آل ثانی در قطر از سویی و از سوی دیگر عبدالله بن بیه موریتانیایی مفتی عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی و خاندان آل نهیان در ابو ظبی، مطالبی را نوشته است.

نویسنده می نویسد که این روابط تا اوایل دهه شصت و به ترتیب دهه هفتاد قرن گذشته میلادی ادامه یافته، و با آوردن این تاریخ، مؤلف در پی مطالعه روابط موجود میان طرح های رقابتی بین قرضاوی و بن بیه و گسترش روابط برند های تجاری و سیاست های خارجی میان قطر و امارات عربی است.این نویسنده بحث می کند که قرضاوی و بن بیه به طور مستقیم چشم انداز جایگزینی را برای آل ثانی وآل نهیان در منطقه ارائه کرده اند، به جای آن که بخواهند پژوهشگرانی مزد بگیر و تحت تأثیر سیاست های مرتجعانه قطر و امارات قرار گیرند. با این که قرضاوی و بن بیه، دسته بندی جدید و ویژه ای را در حوزه فقه، فلسفه انقلاب و فقه صلح، ارائه داده اند، اما نویسنده بیان می کند که این طرح ها در حقیقت ریشه در فرضیه های بنیادین داشته و در تولید موارد مشابه، مشترک هستند. همچنین برخی از آنها نسبت به برخی دیگر از طریق نام گذاری های مختلفی مانند صوفی، سلفی و .. متمایز شده اند. نویسنده می کوشد تا بگوید که قرضاوی و بن بیه دیدگاههای جایگزینی برای آل ثانی و آل نهیان در در منطقه ارائه نموده اند.

مؤلف همچنین می نویسد: کشورهای کوچک نیز باید با هدف توجه قدرت های خارجی به آنها و تضمین امنیت و ثبات خود، دسته بندی شوند. و این پتانسیل به ویژه در منطقه خلیج(فارس) توصیفات خاص خود را دارد. وی مدعی است که قرضاوی و بن بیه در نحوه برند سازی قطر و امارات به عنوان جایگزین هایی برای اصلاحات اسلامی، نقش مهمی ایفا کردند. با این که هر برند تجاری در اهداف اصلی خود که در توسعه سرمایه گذاری مداوم آمریکا در این کشورها جهت حفظ امنیت آنها، مشترک است. این کتاب در دو جلد تنظیم شده است، جلد اول شامل سه فصل بوده، در فصل اول، بحثی پیرامون محیط و فضای وهابیت در قطر پیش از قرضاوی، و بیان نقش وی در جایگزین کردن اندیشه وهابیت در قطر،پیش از آغاز ارائه توضیحی از جزئیات راوبط مستحکم او با ‌آل ثانی در دوران فرایند ساختن برند تجاری جهانی.فصل دوم به دخالت های قرضاوی و سیاست های خارجی قطر در دوران "بهار عربی" و حمایت آل ثانی به پروژه فقه انقلاب، می پردازد و در فصل سوم به اختلاف ایجاد شده میان قرضاوی و آل ثانی اشاره می نماید، زمانی که دخالت های او محور بحث و گفتگوهای بسیاری شده و از چند دستگی های عمیقی، در دوران بهار عربی در جوامع عربی پرده بر می دارد، که در نهایت باعث شد تا دوحه وی را کنترل کند.

جلد دوم، شامل دو فصل است. فصل چهارم این کتاب به روابط میان بن بیه با آل نهیان از آغاز کار خود در دهه هفتاد قرن میلادی گذشته تا بهار عربی اشاره می کند. همچنین به بیان جزئیات دیدگاه های بن بیه در خصوص دموکراسی پیش از سال ۲۰۱۱م و متناقض بودن آن با حکومت عشیره ای در امارات و نحوه چگونگی تغییر دیدگاهها بین سال های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ و قبل از اختلاف قطعی با قرضاوی، می پردازد. فصل پنجم پیرامون توسعه طرح های جایگزینی بن بیه با حمایت آل نهیان بحث می کند و اهمیت آن را با تلاش های برند سازی تجاری شیوخ امارات ارزیابی می کند. طرح بن بیه با نام"فقه صلح" با اهداف سیاست خارجی امارات که در حال تأسیس برند تجاری با هدف ترسیم فقه اسلامی متناسب با خواست آمریکا، در تعارض است.

کد خبر 5544

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 2 =